سبد خرید
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
پایهگذاری یک انقلاب فکری بومی
در جهان معاصر که قدرتها بر اساس میزان دسترسی به دانش، فناوری و ظرفیتهای نرمافزاری تعریف میشوند، نیاز به یک الگوی بومی برای حکمرانی بیش از پیش احساس میشود. محمدحسین غفاری در اثر پیشگامانه خود با عنوان «حکمرانی متعالیه»، طرحی نو در میاندازد و بر پایه فلسفه متعالیه ملاصدرا، چارچوبی را برای توسعه بومی ایران طراحی میکند؛ چارچوبی که میتواند بهمثابه تولد یک انقلاب فکری در ایران معاصر تلقی شود.
این دکترین نه صرفاً یک نظریه انتزاعی، بلکه طرحی عملیاتی برای پیوند میان حکمت اسلامی و فناوریهای نوین است. غفاری بر این باور است که همانگونه که ملاصدرا با «حرکت جوهری» دستگاه فلسفی ایران را متحول ساخت، امروز نیز نیازمند حرکتی نو در عرصه حکمرانی هستیم؛ حرکتی که فناوریهایی چون هوش مصنوعی را در خدمت تعالی انسانی قرار دهد، نه بالعکس.
غفاری در نظریه خود، حکمرانی را نه تنها یک امر سیاسی یا مدیریتی، بلکه پدیدهای فلسفی و تمدنی میبیند. او میکوشد عقلانیت متعالی صدرایی را با ظرفیتهای بیسابقه فناوریهای دیجیتال درهم آمیزد. در این نگاه، فناوری صرفاً ابزاری سرد و مکانیکی نیست، بلکه میتواند بهعنوان امتداد خرد انسانی و زمینهساز تعالی جمعی عمل کند.
این بخش از دکترین، مهمترین نوآوری آن محسوب میشود. غفاری از «هوش طراز» بهعنوان سیستمی یاد میکند که سه لایه هوش انسانی، هوش ماشینی و هوش جمعی را درهم میآمیزد. این معماری نه تنها به مدیریت دادهها میپردازد، بلکه توانایی تحلیل چندبعدی واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی کشور را دارد. در عمل، چنین سیستمی میتواند الگوی مدیریت هوشمند ملی باشد؛ الگویی که هم از توان تفکر انسانی بهره میگیرد و هم از قدرت محاسباتی ماشینها و از خرد جمعی جامعه.
یکی از نقاط تمایز دکترین غفاری، توجه به اخلاق است. او بر اصول جهانی مانند استانداردهای اخلاقی IEEE تأکید میکند و آن را شرط ضروری استفاده از دادهها و هوش مصنوعی میداند. به این ترتیب، «حکمرانی متعالیه» صرفاً به کارآمدی تکنیکی بسنده نمیکند، بلکه در پی آن است که اعتماد عمومی را با رعایت حریم خصوصی و عدالت دادهای تضمین کند.
در این دکترین، حکمرانی آینده نیازمند نسلی تازه از مدیران است؛ مدیرانی که صرفاً اقتصاددان یا مهندس یا سیاستمدار نباشند، بلکه نگاه میانرشتهای داشته باشند. غفاری این رویکرد را «جامعه یادگیرنده» مینامد؛ جامعهای که در آن آموزش مداوم، تفکر انتقادی و مهارتهای میانرشتهای محور تحول محسوب میشوند.
دکترین «حکمرانی متعالیه» با رد تقلید از الگوهای غربی، اصالت فرهنگی و هویت ایرانی-اسلامی را در مرکز توجه قرار میدهد. این نظریه نشان میدهد که میتوان بدون وابستگی فکری، الگویی بومی و کارآمد طراحی کرد.
با بهرهگیری از معماری دادهمحور، این دکترین ابزارهای مؤثری برای مبارزه با فساد و ایجاد شفافیت در ساختارهای حکومتی پیشنهاد میکند. عدالت توزیعی نیز در این میان، نه یک شعار، بلکه پیامدی طبیعی از مدیریت دادهمحور و نظارت عمومی خواهد بود.
یکی دیگر از ظرفیتهای این طرح، امکان طراحی سامانههایی است که با تحلیل کلاندادهها، توان پیشبینی بحرانها و ارائه راهکارهای فوری را دارند؛ چه در زمینه مدیریت منابع آب، چه در نظام سلامت و چه در حوزه امنیت ملی.
این ایده صرفاً یک نظریه علمی نیست، بلکه ریشه در تجربههای زیسته مؤلف دارد. غفاری با ایستادگی در برابر پدیده «فرار مغزها» و پایبندی به وطن، نشان میدهد که اندیشه او صرفاً در فضای نظری شکل نگرفته، بلکه از دل تعهد عملی به ایران برآمده است. او با الهام از منویات رهبری، آیندهای را ترسیم میکند که بر دانش و خرد ایرانی-اسلامی تکیه دارد و مسیر استقلال واقعی کشور را روشن میسازد.
—
اگرچه این دکترین در ظاهر به موضوع حکمرانی میپردازد، اما در واقع افقی تمدنی را پیش روی ما میگشاید. «حکمرانی متعالیه» میتواند به مبنای نظری برای تحقق ایران هوشمند و متعالی بدل شود؛ ایرانی که نه در حاشیه فناوری جهانی، بلکه در مرکز آن قرار گیرد و در عین حال اصالت فلسفی و فرهنگی خود را حفظ کند.
این دکترین نشان میدهد که ترکیب حکمت اسلامی و فناوری نوین، صرفاً آرمانی دستنیافتنی نیست، بلکه راهبردی عملی برای آینده ایران است. همانگونه که ملاصدرا روزی با فلسفه متعالیه انقلابی فکری در جهان اسلام به وجود آورد، غفاری نیز میکوشد با «حکمرانی متعالیه» انقلاب فکری جدیدی را در ایران معاصر بنیان گذارد.
«حکمرانی متعالیه» محمدحسین غفاری صرفاً یک نظریه حکمرانی نیست؛ این دکترین نقطه آغاز جنبشی است که میتواند مسیر توسعه ایران را از تقلید صرف به سمت نوآوری بومی سوق دهد. با معماری «هوش طراز»، تعهد به اخلاق حرفهای، و پرورش مدیران میانرشتهای، این الگو نهتنها کارآمدی و شفافیت را تضمین میکند، بلکه عدالت و استقلال فرهنگی ایران را نیز پاس میدارد.
اگر این اندیشه بهطور جدی وارد حوزه سیاستگذاری و اجرا شود، میتوان انتظار داشت که در آینده نهچندان دور، ایران شاهد یک انقلاب فکری بومی باشد؛ انقلابی که همچون حرکت جوهری صدرایی، نه ایستا بلکه پویا و پیشرونده خواهد بود.